این عبارت که ضرب المثل است و عارف و ژنرال به آن اشاره دارد ، در موارد حمایت از شخصی یا جمعیت استفاده می شود.
يا به شکل ديگر: «چرا اين همه سنگ فلاني را به سينه مي زني؟» که در هر دو صورت مبين حمايت و غمخواري و جانبداري است که از طرف شخصي نسبت به شخص يا افراد و جمعيتهاي ديگر ابراز مي شود.
سنگ کسي را به سينه زدن
کلمه سنگ در اين مثل و عبارت، نگارنده را بر آن داشت که در پيرامون ريشه تاريخي آن مطالعه و تحقيق کند و خوشبختانه به شرحي که ذيلاً ملاحضه مي شود به ريشه و علت تسميه آن دست يافته است.
سنگ به معني و مفهوم عام همين توده هاي سخت و بزرگ طبيعي است مرکب از املاح و عناصر معدني يا آتشفشاني و رسوبي که بطور خلاصه ساختمان پوسته جامد زمين را تشکيل ميدهد و آن را اصطلاحاً سنگ ميگويند.
از کلمه سنگ صدها مثل و ضرب المثل ساخته شده از قبيل سنگ مفت، گنجيشک مفت؛ سنگ سبو، سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است، سنگ روي يخ شدن، پيش پاي کسي سنگ انداختن و جز اينها… و همچنين کلمه سنگ مقياسي براي توزين و معياري براي جريان آب چشمه ها و قنوات و رودخانه ها در ثانيه و دقيقه و ساعت است که بيشتر در امور کشاورزي مورد استفاده قرار ميگيرد.
اما اين سنگ که در عبارت بالا مورد بحث است، سنگ زورخانه است که بازوان سطبر و نيرومند ميخواهد تا آن را چندين بار بالا بکشد و پايين بياورد بدون آنکه ته سنگ با زمين تماس پيدا کند.
ورزش در ايران باستان عبارت بود از: کشتي گرفتن، چوگان بازي، اسب سواري، تيراندازي ،شکار حيوانات وحشي و رقصهاي مختلف که در ايام عيد و عروسي بعضاً جزء برنامه هاي متداول بود و مردم از زن و مرد و پير و جوان به آن مشغول مي شدند و مخصوصاً قدرت و همت و تهور جوانان را از اين رهگذر آزمايش مي کردند.
اگر چه تاريخ دقيق ورزشهاي باستاني بر اثر حوادث گوناگون دقيقاً روشن نيست ولي همين قدر ميتوان استنباط کرد که بعد از حمله خانمان سوز مغول و کشتارها و ويرانيها بخصوص اختناق و استبداد مظلمي که بر سرتاسر ايران سايه گسترده بود، رفته رفته در گوشه و کنار ايران ظاهراً به نام ورزش ولي باطناً براي جلب و تشکل مردان غيور و جوانان پر شور و اصيل ايراني محلهايي به نام زورخانه ايجاد شده که هزينه آن را سکنه همان محله تهيه و تأمين ميکرده اند.
خوشبختانه اين سنت ملي و غرور انگيز چون ساير سنتها دستخوش تجددخواهي و تجددمآبي نگرديده البته با کمي تغيير ولي با همان آداب و تشريفات شور انگيزش که تفصيل آن در کتب ورزشي آمده کاملاً حفظ گرديده است.
جالبتر آنکه ورزشهاي باستاني در ايران به قدري مورد توجه جهانيان قرار گرفته است که نه تنها همه ساله هزاران نفر توريست و ورزش دوستان را از سرتاسر نقاط جهان به سوي ايران جلب مي کند، بلکه واژه زورخانه هم در تمام زبانهاي بيگانه به همين لفظ زورخانه گفته و نوشته مي شود.
زورخانه هاي ايران سابقاً جايگاه وحدت و همبستگي روحي و معنوي و هماهنگي در جهت هدف ملي و ميهني بوده است که در آنجا آداب شاطري (شاطر قاصد تيزپايي بود که براي انجام مأموريتهاي مهم سياسي تربيت مي شد و از راههايي ميرفت که سوارکاران تيزتک نه از آن راهها ميتوانستند بروند و نه از عهده اختفاي خود در مواقع حساس برميآمدند) و گرز گرفتن و کمانکشي و کمانداري و سپر گرفتن را با آلات و اسباب مشابه مي آموخته اند.
مثلاً پاي زدن نوعي تمرين حرکات شاطري، ميل گرفتن نشانه سپر گرفتن، کباده علامت کمان کشي و کمانداري و بالاخره “سنگ گرفتن” در ميان جنگ افزارها نشانه گرز گرفتن در جنگ بوده است که چگونه آنرا با انگشتان و پنجه هاي زورمند خود بالا و پايين ببرند و حملات شمشيرزنان و زوبين اندازان دشمن را خنثي نمايند.
سنگ امروزه دولنگه وزنه چوبي است، از دو قطعه تخته جسيم به شکل مربع مستطيل که قاعده تحتاني آن نيمدايره اي و ضخامت آن در حدود 10 سانتيمتر است. در وسط هر يک از سنگها سوراخ و دستگيره اي براي آنکه با دست بگيرند تعبيه شده و هر لنگه سنگ از بيست تا چهل کيلو گرم وزن دارد. سنگ گرفتن دو روش دارد. يکي جفتي و ديگر تکي.
در روش جفتي پس از آنکه ورزشکار به پشت دراز کشيد دو تخته سنگ را با هم به آهنگي بالا ميبرد و پايين مي آورد بدون آنکه تکه سنگ با زمين تماس پيدا کند.
در روش تکي هر بار که پهلوي راست مي غلطد، دست چپ خود را با سنگ بالا مي برد و چون به پهلوي چپ ميغلطد دست چپ را با سنگ پايين آورده، دست راست با سنگ بالا مي برد. چون سنگ گرفتن ورزش انفرادي است به وسيله ضرب و آواز مرشد رهبري نمي گردد بلکه تنها به همان شمردن اکتفا مي شود.
تر تيب شمارش سنگ گرفتن به اين ترتيب است که از يک تا پنجاه مي شمارند و اگر ادامه يافت به طور معکوس از پنجاه تا يک بر ميگردند. البته اين روش شمارش نبايد از 117 تجاوز کند. اگر تجاوز کرد، سنگ شمار بايد دوباره از يک شروع کند.
گرفتن بهترین و دشوارترین ورزش های باستانی است. همه دانش آموزان تازه وارد نمی توانند سنگ بگیرند ، فقط ورزشکاران قدرتمند و آموزش دیده می توانند این کار را انجام دهند. به همین دلیل جوانان بازوها را “داستانهای سنگ” خواندند. این ابزار همچنین “Song Naal و Sang Sang” نامیده می شد. باید بدانیم که نیروی نیرو واقعاً سنگی است ، یعنی سنگهای پهن و مسطح در اندازه و وزن فعلی تراشیده شده و بازوهای آنها را قوی و قوی پایین می آورد.
غالباً در هر زورخانه چند سنگ در اوزان مختلف وجود داشت که هر ورزشکار به تناسب نيرومندي و زوربازويش سنگ ميگرفت. البته افراد انگشت شماري هم بودند که هر کدام سنگ مخصوصي داشتند و کسي جز خودشان نميتوانست آن سنگ را بالا بکشد. يکي از پهلوانان و سنگ گيران به نام ايران “پهلوان ابراهيم حلاج يزدي” بود که تاچه هاي گندم را در دکان نانوايي که در آن کار ميکرد بدون آنکه از چند پله بالا برود از پايين به پشت بام پرتاب ميکرد.
اين پهلون سنگي از مرمر داشت که با آن ورزش ميکرد و سنگ مي گرفت. اين سنگ به قدري وزين و سنگين بود که هيچ پهلواني نمي توانست آنرا بلند کند. کاشف پهلون ابراهيم حلاج، مرحوم حاجب الدوله بود که او را با خود به تهران برده به حضور ناصرالدين شاه قاجار معرفي کرد.
سنگ پهلوان ابراهيم حلاج را هيچ اسب و قاطري نکشيد و ناگزير بر روي شتر قوي هيکلي بار کردند و به تهران حمل نمودند.
کشتی گیر مشهور و صاحب سنگ دیگر میرزا باکر در آندرون بود که به عنوان یکی از خواهرانش در آندرون ناصر الدین ، قاجار شاه بود و او اغلب به همراه خواهرش در آندرون سلطنتی زندگی می کرد ، بنابراین او را در آندرون صدا می کرد.
اين پهلوان نامدار که در ميان ساير پهلوانان ايران به فهم و درايت مشهور است و حاجي محمد صادق بلور فروش از نوچه ها و پروردگان او بوده است سنگي داشت (البته از جنس چوب، نه سنگ) که تنها خودش ميتوانست آنرا بلند کند و بالاي سينه ببرد.
بدون ترديد نظير اين سنگ گيران در ميان پهلوانان کشور زياد بودند و غرض از تحرير و تمهيد مقدمه بالا اين بوده است که ريشه تاريخي ضرب المثل “سنگ کسي را به سينه زدن” به دست آيد و با اين شرح و توصيف اجمالي گمان ميرود روشن شده باشد که در قرون گذشته هر دسته از پهلوانان سنگ مخصوصي در زورخانه داشته اند و اگر پهلواني سنگ ديگري را به سينه ميزد، يعني بالاي سينه ميکشيد، احتمال داشت که آن سنگ بر اثر بد دست بودن و بدقلقي کردن و ثقل و سنگيني فوق العاده به روي سينه آن پهلوان مغرور و کم تجربه سقوط کند و موجب جرح و صدمه و ناراحتي گردد، لذا آن پهلوان را عقلاي قوم از اينکار منع و موعظه ميکردند که از باب احتياط سنگ ديگري را به سينه نزند، يعني با سنگ ناشناخته و زيادتر از قدرت و زورمندي خود تمرين نکند و حدود و ثغور پهلواني را ملحوظ و محفوظ دارد تا احياناً موجب خسران و انفعال نگردد.
این عبارت با این تفاوت که اصل پرونده مبتنی بر غرور و خودخواهی است ، به ضرب المثل در شایعه عمومی تبدیل شده است ، اما در معنی و معنای پشتیبانی مجازی فضیلت و تسلیت و تعصب. این آهنگ می نویسد:
اي همه سيم تنان سنگ تو بر سينه زنان تلخکام از لب ميگون تو شيرين دهنان