متن برای ایام فاطمیه برای مدرسه برای مجری گری و سخنرانی کوتاه و غم انگیز
متن برای ایام فاطمیه برای مدرسه
در ایام فاطمیه، یاد و نام حضرت فاطمه زهرا (س) بر دل های ما سنگینی میکند و فضای مدرسه پر از سوگ حضرت فاطمه و حس غم و اندوه میشود. ایام فاطمیه، فرصتی است برای بزرگداشت مقام حضرت فاطمه زهرا و یادآوری مظلومیت و صبر ایشان. امروز در جمع دانش آموزان و معلمان، با قلبی پر از اندوه، تسلیت ایام فاطمیه را نثار میکنیم و یاد حضرت فاطمه را در دل های خود زنده نگه میداریم.
امروز در ناجی بلاگ مقاله تحت عنوان متن برای ایام فاطمیه برای مدرسه برای مجری گری و سخنرانی کوتاه و غم انگیز را می توانید مشاهده کنید.
همچنین بخوانید: اعمال و دعاهای مخصوص ایام فاطمیه برای گرفتن حاجت
متن برای ایام فاطمیه برای مدرسه برای مجری گری
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله نور دل دوستان است و آیینه ی جان عارفان، بسم الله چراغ سینه ی موحدان است و آسایش دل مقربان
فاطمه جان
امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست دلم آرام نگیرد که دلارامم نیست
گردش باغ نخواهم نروم طرف چمن روی گلزار نجویم که گل اندامم نیست
سلام ما بر نمونه ی بارز تقوا و فضیلت، نشانه ی کامل حقیقت، افتخار دنیای تشیع و انسانیت، ستاره ی درخشان ملک و مملکت، شمع دل افروز طالبان سعادت و نمونه ی بارز صیانت، حضرت صدیقه ی کبری، فاطمه ی زهرا ( س ) و سلام بر شما عزاداران آن بانوی همام.
اینجانب فریبا علومی یزدی عرض خیرمقدم و تسلیت دارم محضر شما بانوان مکرمه، عاشقان زهرای مرضیه و رهروان شیفته ی حوریه ی انسیه.
با امید به اینکه رهرو راه آن طاهره ی مطهره باشیم، مراسم پر سوز و گدازی را جهت بزرگداشت خصایل و فضایل فاطمه ی زهرا ( س ) مهیا نموده ایم تا در سوگش خالصانه بگرییم. پس در این فضای آکنده از غم و اندوه که یادش حزن انگیز است و وصفش غم انگیز ما را صفای جان باشید و تسلا بخش روح و روان.
/////////////
«آن که بر در می کوبد شباهنگام، به کشتن چراغ آمده است…». توفان فرا رسید… . چه می خواهند از آشیان عاشقانه مهر و ماه؟ تو بنشین بانو! تو برنخیز به گشودن در؛ تو پشت در نایست! نرو…، همین جا بمان. آن که مشت بر در خانه ات می کوبد، با خداوند در ستیز است.
آن که شعله به دست در کوچه ایستاده، فتنه نابکاری است که قصد برافروختن آتشی ابدی دارد؛ آتش نفاقی که تا همیشه تاریخ خواهد سوخت. آن که ناسزا می گوید و قصد آشیان تو را دارد، کینه کهنه ای دارد که امروز سر برآورده و کمر به نابود کردن حقیقت بسته، غافل از آنکه خداوند هرگز نخواهد گذاشت؛ مگر نه اینکه خداوند «نور خود را در همه جا به ظهور می رساند؛ هرچند کافران را خوش نیاید»؟!
کاش برنمی خاستی!
کاش برنمی خاستی… . تو ادامه رسول خدایی…، تو آمده ای تا اسلام زنده بماند و حق، سلامت باشد. تو زنده ای تا پیش روی آفتاب، سپر شوی و شمشیرهای برهنه ای را که به سوی امام نشانه رفته اند، حواله جان خویش کنی.
تو باید قیام کنی تا قامت یگانه امامت استوار بماند. تو انقلاب می کنی تا مردمان غفلت زده روزگار به خود بیایند و ولایت را تنها نگذارند.
تو پشت در ایستادی و انگار قلب تمام هستی، آنجا پشت در ایستاده بود و می تپید… .
در باز شد به روی فتنه ای ناگهان.
در باز شد به سوی توفان نخستین ظلم…؛ دری که چون خنجر بر جان تو فرود آمد… ، دری که راه را برای آغاز همه ستم های تاریخ باز کرد، دری که به روی دشمن حق آغوش گشود و چشم مردمان خواب زده را به روی حقیقت بست…
/////////////
هیچکس آیا توانسته است غم فاطمه را (سلام الله علیها) در سوگ پدر به تصویر بکشد، جز نالههاى بیت الاحزان فاطمه؟ در اندوه جگر سوز على (سلام الله علیه) در مواجهه با فاطمة میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلى و بازوى کبود فاطمه، هیچ هنرمند عارفى توانسته است مرثیه بسراید آن چنان که از عمق رنج آدمى در چروکهاى پیشانى على خبر دهد و وسعت غمهاى خلقت را در پهناى اشک على بشناسد و بشناساند جز بار اشک پنهانى على؟ هیچکس را یاراى آن بوده است که آلام محض زینب را به هنگام دیدار سر برادر بر بام نیزهها بیان کند، جز خون جارى از سر مبارک زینب؟
من سوختم وقتی در ِخانه خدا، در ِخانه قرآن، در ِ خانه نجات، در ِ خانه تو به آتش کشیده شد. من در خود شکستم وقتی در بر پهلوی تو شکسته شد. وقتی تو فضه را صدا زدی، انسانیت از جنین هستی سقوط کرد. من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد. من از خشم کبود شدم وقتی تازیانه بر بازوی تو فرود آمد. اشک در چشمان من حلقه زد وقتی سیلی با صورت تو آشنا شد… و بند دلم و رشته امیدم پاره شد وقتی آوند حیات تو قطع شد…
/////////////
تو ستون استحکام عرشی بانو! این گونه بر زمین نیفت!
برخیز؛ وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد. برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو اتکا دارد.
برخیز! همه زخم هایت را پنهان کن تا دشمن، آرزوی پیروزی را برای خویش به گور ببرد.
هنوز باید باشی. هنوز اسلام نیازمند خطبه های توست. هنوز امیرالمؤمنین علی(ع) انقلاب و غیرت فاطمی تو را پشتوانه خویش می خواهد. برخیز و با همین نیمه جان مجروح، با همین پیکر زخم خورده در کوچه های شهر جاری شو.
در تمام خانه های خواب برده را با دست های عصمت خویش بکوب تا بیدارشان کنی؛ تا تنها ماندن حجت خداوند را بدانند و به پا خیزند، تا پای مال شدن وصیت و میراث رسول را سکوت نکنند.
پس از تو غمگین نباید بود.
اکنون که تو رفته ای، تمام دردهایت به پایان رسیده اند. اینک در جوار پیامبر خاتم نشسته ای و بی شک، غصه هایت را سر بر دامان او از یاد می بری. امّا اندوه من از بی تو ماندن است…، از تنها شدنِ حقیقت بر روی این خاک پرفریب…، از درد دل های تلنباری که پس از تو تنها قلب پرسکوت چاه، یارای شنیدنش را خواهد داشت.
تو را پنهان از چشم های بخیل روزگار به خاک سپردم تا حسرت دیدار مزارت تا قیامت، دل های گنه کارشان را به آتش بکشد. تو را که ناموس حق بوده ای، دور از دست ها و چشم های نامحرم زمین دفن کردم. بگذار همه تا ابد بدانند دختر معصوم رسول خدا (ص) چنان از امت خویش در ستم بود که نخواست هیچ کس نشان مزارش را بداند. بگذار این بی نشانی، به نشانه اعتراضی ابدی در دل تاریخ جاودانه شود.
اینک من برای روزهای بعد از این غمگینم؛ روزهایی که باید بی تو نفس کشید و سکوت کرد و خون دل خورد. من برای این دنیای ستم کار و در غفلت غمگینم که از این پس قرار است نشانه های خداوند را بر روی زمین، یک به یک بیازارند و بر گمراهی خویش بیفزایند. از این پس اندوه من ابدی است؛ تا آن زمان که به تو بپیوندم.
شانه ای که پس از تابوت تو خسته و غمگین به خانه بازمی گردد، هیچ آرزویی جز ندیدن دنیا ندارد. دیگر دنیا با تمام فراخی اش برای من تنگ است؛ وقتی تو را در هیچ جای زمین نمی توان سراغ گرفت.
دیگر هیچ کس انگار در دنیا نیست؛ وقتی بین ازدحام مردم، بانوی بهشتی من حضور ندارد.
آه بانو! این کلبه محقر با تو فردوس برین بود برای من…، برای من و فرزندانی که دیگر طاقت نگاه های سوگوارشان را ندارم.
وقتی که تو بودی، سفره خالی و بی رونقمان گوارا بود؛ آنچنان که گویا مائده های آسمانی برایمان پهن بود و گرسنگی را کنار این سفره بی نان، با شمیم بهشتی تو از یاد می بردیم.
بانو! هنوز زمین نیازمندت بود. هنوز گرسنگان مشتاقند که در خانه تو را بکوبند و تو افطار فقیرانه خود و خانواده ات را انفاق کنی و با لب های روزه دار، از خداوند بشنوی که: «وَیُطْعِمُونَ الطّعَامَ عَلَی حُبّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً».
همچنین بخوانید: نقاشی ایام فاطمیه کودکانه آسان
متن مجری گری برای ایام فاطمیه کوتاه و غم انگیز


بسم الله الرحمن الرحیم
ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا (س) یادآور مظلومیت و صبر بیپایان بانوی دو عالم است. امروز در این مراسم، دلها پر از اندوه و چشم ها پر از اشک است و یاد حضرت فاطمه، جان ها را به سوگ و سکوت مینشاند.
ایام فاطمیه فرصتی است تا با تسلیت ایام فاطمیه، یاد و نام حضرت فاطمه زهرا را زنده نگه داریم و در سوگ حضرت فاطمه، دلهایمان خالصانه به درد آید. هر قطره اشکی که فرو میریزد، پاسدار یاد مظلومیت و شجاعت آن بانوی بزرگ اسلام است. امروز در این جمع، با قلبی اندوهگین و چشمی اشکآلود، یاد حضرت فاطمه زهرا (س) را گرامی میداریم و تسلیت ایام فاطمیه را به همه عاشقان اهل بیت تقدیم میکنیم.
/////////////
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای را شاکریم که امروز در جمعی عاشق و دلداده به اهل بیت گرد هم آمده ایم تا ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا (س) را گرامی بداریم. ایام فاطمیه یادآور مظلومیت، صبر و فداکاری بینظیر بانوی دو عالم است و این روزها فرصتی است برای تأمل در فضائل و اخلاق والای حضرت فاطمه زهرا.
در این ایام، دلهایمان سنگین و چشمهایم ان پر از اشک است. تسلیت ایام فاطمیه بر همه عاشقان اهل بیت و شیفتگان حضرت فاطمه زهرا باد. یاد حضرت فاطمه، بانویی که در برابر ظلم و ستم ایستاد و صبر و شجاعت را معنا کرد، امروز همچنان دلهای ما را به درد میآورد و روحمان را به تفکر و تأمل فرا میخواند.
بیایید در این مراسم، با نگاهی اندوهگین و قلبی غمزده، یاد حضرت فاطمه زهرا (س) را گرامی بداریم و فضائل و شجاعت ایشان را سرلوحه رفتار و کردار خود قرار دهیم. هر قطره اشکی که فرو میریزد، یادآور مظلومیت و بزرگی حضرت فاطمه است و پاسدار عشق و ارادت ما به اهل بیت.
ایام فاطمیه، فرصتی است برای یادآوری ارزشهای اخلاقی و انسانی حضرت فاطمه زهرا و تأمل در زندگی پر از صبر و شجاعت ایشان. امروز با هم در این مراسم حضور داریم تا خالصانه در سوگ حضرت فاطمه (س) بگرییم و تسلیت ایام فاطمیه را نثار همه عاشقان و دلدادگان اهل بیت کنیم.
باشد که یاد و نام حضرت فاطمه زهرا (س) در دلهایمان همیشه زنده بماند و ما را در مسیر فضائل و اخلاق والای ایشان هدایت کند.
/////////////
بسم الله الرحمن الرحیم
ای داغداران یاس کبود،
ای صاحبان عزا
یا رسولِ احمدِ محمود،
یا علیِّ عالی اعلا
یا صاحب الزمان (سلام الله علیهم اجمعین)، غم فراق مادر بر شما تسلیت باد. ایام شهادت صدیقه کبری حضرت زهرا (سلام الله علیها) را خدمت آقا رسول الله صلی الله علیه وآله و وجود مقدس امیرالمومنین (علیه السلام) و محضر فرزند دلبندش امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف تسلیت می گوییم.
عرضه می کنیم ،یا فاطمه سلام الله علیها اگر آن شب کنار فرزندانتان برای دلداری و تسلی نبودیم امروز همراه این عزیزان در ماتم غم جانسوز شما به سوگ می نشینیم تا مرهمی بر دردهای حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) باشیم. خدا کند، ادب در محضر این عزا را درک کنیم تا بتوانیم با معرفتی عمیق با آن بزرگواران انس بگیریم.
یاد غم خانم نباید از ذهن ها و از دلها بیرون رود زیرا آن بزرگوار اولین مدافع ولایت الهیه بودند. ودر این راه جان خود را ایثار نمودند. دشمنان می خواهند و سوء قصد نمودهاند که این ایام فراموش شود.
اما امروز با هشیاری علما و بزرگان دینمان که امر به بزرگداشت فاطمیه فرموده اند و حتی خود به عنوان پیشگامان دسته های عزاداری شرکت می کنند. توطئه های دشمنان خنثی شده است و شیعیان با حفظ هشیاری ضمن دعوت به وحدت اسلامی نباید وظایف خود را در ابراز و اظهار مصیبت مظلومانه دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فراموش نمایند.
هر یک از ما حداقل می توانیم پرچم عزایی در محل زندگی یا کار خود نصب نماییم و با پوشاندن لباس مشکی بر خود و فرزندانمان این عزا را تبلیغ کنیم. بطور نمونه دوستان ما این مجموعه را که حاوی پنج مدرک مهم از اهل سنت در سند آتش زدن خانه وحی است آماده نمودهاند.
که میتوانید آن را در بُرد (تابلو) مکان های عمومی مانند: مدارس، دانشگاه ضمن آرزوی سلامتی برای شما و خانواده های گرامیت ان از شما دعوت میکنم به غرفه بعد تشریف بیاورید. خدمتگزاران شما در سرای شفاعت آماده ارائه ی برنامه هستند. از همه شما التماس دعا داریم. خدانگهدار
/////////////
بسم الله الرحمن الرحیم
ای داغداران حضرت فاطمه زهرا (س)،
ای صاحبان ماتم و سوگ، امروز در این جمع گرد آمده ایم تا یاد و نام بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) را گرامی بداریم. ایام شهادت حضرت صدیقه کبری (س) یادآور مظلومیت و صبر بیپایان آن بانوی بزرگ اسلام است. با قلبی اندوهگین و چشمی اشک آلود، تسلیت ایام فاطمیه را به همه عاشقان اهل بیت عرض میکنیم و یاد حضرت فاطمه زهرا (س) را زنده نگه میداریم.
/////////////
بسم الله الرحمن الرحیم
ای داغداران یاس کبود، ای صاحبان ماتم و سوگ، امروز در جمعی عاشق و دلداده به اهل بیت گرد هم آمدهایم تا یاد و نام حضرت فاطمه زهرا (س)، بانوی دو عالم، را گرامی بداریم. ایام شهادت حضرت صدیقه کبری (س) یادآور مظلومیت، شجاعت و صبر بیپایان آن بانوی بزرگ اسلام است، بانویی که اولین مدافع ولایت الهیه بود و جان خود را در راه خدا و دین فدا نمود.
ایام فاطمیه فرصتی است تا دلهایمان را با یاد حضرت فاطمه زهرا (س) آکنده از اندوه کنیم و با چشمانی اشک آلود، تسلیت ایام فاطمیه را به همه عاشقان اهل بیت و رهروان راه ایشان تقدیم کنیم. یاد حضرت فاطمه (س) و مظلومیت ایشان نباید از ذهنها و دلها محو شود، زیرا دشمنان سعی داشتند که این ایام فراموش شود، اما امروز با هوشیاری علما و پیشگامان دسته های عزاداری، توطئه های آنان خنثی شده و ما همچنان در سوگ حضرت فاطمه زهرا (س) با معرفتی عمیق و دلی خالص مینشینیم.
ای عاشقان اهل بیت، بیایید با حضور خود در این مراسم، پرچم عزای حضرت فاطمه (س) را در دلها و مکان های عمومی نصب کنیم، با پوشاندن لباس مشکی بر خود و فرزندانمان، یاد مظلومیت ایشان را زنده نگه داریم و تسلیت ایام فاطمیه را نثار همه شیفتگان اهل بیت کنیم. امروز با یاد بانوی بزرگ اسلام، فرصتی پیدا کرده ایم تا نه تنها اندوه و دردهای حضرت فاطمه زهرا (س) را با دلهای خود شریک شویم، بلکه با خلوص نیت و اشکهای جاری، پاسدار یاد مظلومیت و فضائل ایشان باشیم.
ایام فاطمیه یادآور این حقیقت است که حضرت فاطمه زهرا (س) در برابر ظلم و ستم ایستاد و صبر و شجاعت را معنا کرد. هر قطره اشکی که امروز بر گونههای ما جاری میشود، یادآور مظلومیت و عظمت آن بانوی بزرگ اسلام است و چراغ راهی است برای ما تا در مسیر فضائل و اخلاق حضرت فاطمه (س) قدم برداریم و در سایه هدایت اهل بیت، زندگی خود را آراسته به صبر، ایثار و تقوا کنیم.
با امید به اینکه همه ما بتوانیم رهرو واقعی راه حضرت فاطمه زهرا (س) باشیم، در این دهه پراندوه، یاد و نام ایشان را زنده نگه میداریم و تسلیت ایام فاطمیه را به همه عاشقان اهل بیت تقدیم میکنیم.
/////////////
دوستش داشتم.
نه با عقل، نه با منطق، نه حتی با دلیلی که بتوانم نامش را بگذارم «چرا».
فقط میدانستم که هر بار از کنارش رد میشوم، قلبم تندتر میزند، نفسام بند میآید، و چیزی در من میلرزد که هیچ کس نمیبیند، هیچ کس نمیفهمد.
او، ساده بود. ساده و غریب. میان آدم ها، میان دیوارهای کهنه، میان صداهایی که همه چیز را شلوغ و کدر میکنند، او فقط بود. و همین بودنش، همین غریبانه بودنش، مرا به سمت خود میکشید. نمیدانستم چرا، اما نمیتوانستم از کنار این کشش بگذرم.
شبها، وقتی تصویرش روی صفحه تلویزیون میآمد، میان شعلهها، میان یاسهای لهشده، میان صدای شمشیرها و سروصدای جنگ، باز هم همان بود. خودش بود و همزمان فراتر از خود. غریب بود و آشنا، سوزان و پایدار. و من، با تمام وجود، میخواستم بروم، نزدیک شوم، باشم، حتی اگر ندانم چرا.
صبح که شد، کوچهها را میگشتم. خیابانها را، آدمها را، دیوارها را، و هر چه بود، نبود. چیزی که مرا میکشاند، رفته بود. تنها سروصدای ویرانی مانده بود، تنها آهن و آوار، تنها یاد غریبی که از دست رفته است.
اینجاست که میفهمم: عشق، اشتیاق، وفاداری، شجاعت… همه اینها در سادهترین و غریبترین چیزها زندگی میکنند.
در کسی که فقط «بودن»ش کافی بود.
در کسی که در میان شعله ها، در میان یاسهای لگدمال، پایدار ماند.
و من… من فقط میتوانستم بیایم، نگاه کنم، و بدانم که دنیا، بدون او، هیچ وقت کامل نخواهد بود.
همچنین بخوانید: متن نوحه ایام فاطمیه جدید و فوق العاده زیبا
متن تسلیت ایام فاطمیه برای سخنرانی


فاطمه جان
ای گوهر یکدانه و در دردانه، ای دختر پاک پیغمبر خدا و خدیجه ی کبری (س ) و ای زوجه ی باوفای علی مرتضی ( ع )، ای مادر گرامی امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) و ام الائمه، ای مادر پیشوایان و یازده امام (ع)
تو مجسمه ی تقوا و فضیلتی که در خانه ی وحی و نبوت و رسالت تربیت یافته ای و از دانش و بینش و تهذیب و هدایت آراسته ای و با ایمان کامل در خط صراط مستقیم حق و حقیقت در اشارات نبوت دنباله رو ولایت بودی
به صبح و شام نگویم به جز دریغ، دریغ یکی چنان که تو بودی جهان، به یاد نداشت
امروز رحیل رحلت و کاروان هجرت، گوهر گران سنگی را از صدف حیات به معراج ممات رحمت رحمان رسانیده است و عاشقان و شیفتگان جوهر قدسیه را به سوگ نشانده است.
با قلبی محزون و اندوهی سترگ، نخل حسرت در دل ارادتمندان و در دشت جانمان به بار آمده است.با امید به اینکه به حله ی رحمت و مغفرت نور نیرین مزین گردیم از سرور گرامی …………… دعوت می نمایم به جایگاه تشریف فرما شوند؛ به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
/////////////
ای مظهر نور و عصاره فضیلت، ای دُر گرانبهای ولایت و پارسایی، ای دختر پاک نبی رحمت (ص) و حضرت خدیجه کبری (س)، ای همسر وفادار امیرالمؤمنین علی مرتضی (ع)، ای مادر بزرگوار امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و ام الائمه (ع)، ای مادر پیشوایان و یازده حجت خداوند بر زمین،
تو جلوهی تقوا و سرمشق فضیلت بودی که در خانه وحی و رسالت پرورش یافته، با دانش و بصیرت و تهذیب نفس آراسته، و با ایمان راسخ در مسیر مستقیم حق و حقیقت، راهنمای جویندگان هدایت و پیرو ولایت بودی.
چه گفته شود جز دریغ و اندوه،
که جهانی چنین گوهر ناب را به یاد ندارد.
امروز، رحلت و هجرت تو، گوهری نایاب را از صدف حیات به قله معراج رحمت حق رسانده، و عاشقان و شیفتگان جان پاکت را در ماتم و حزن فرو برده است.
با قلبی اندوهگین و روحی محزون، نخل حسرت در دل دوستداران تو ریشه دوانده و در دشت جانمان به بار نشسته است.
با امید به رحمت و مغفرت الهی و بهرهمندی از نور برکت بیکران، از سرور ارجمند ……………. دعوت مینماییم تا در جایگاه تشریف فرما شوند و با صلوات بر محمد و آل محمد بر روح مطهر آن حضرت سلامی نثار کنند.
/////////////
فاطمه جان، تو نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد.
تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.يا زهرا (س) در ايام شهادتت دلهايمان را به سوي بقيع پر داده ايم…
/////////////
دیشب که على تو را غسل میداد وقتى اشکهاى جانسوز او را دیدم، وقتى ضجههاى حسن و حسین را شنیدم، وقتى مو پریشان کردن و صورت خراشیدن زینب و امکلثوم را دیدم دیگر تاب نیاوردم. نه من، که کائنات بیتاب شد و چیزى نمانده بود که من فرو بریزم و زمین از هم بپاشد و کائنات سقوط کند. تنها یک چیز، آفرینش را بر جا نگاه داشت و آن تکیه على بود بر عمود خیمه خلقت، ستون خانه تو. على سرش را گذاشته بود بر دیوار خانه تو و زار زار میگریست. این اگر چه اوج بیتابى على بود اما به آفرینش، آرامش بخشید و کائنات را استقرار داد. چه شبى بود دیشب!
سنگینى بار مصیبت دیشب تا آخرین لحظه حیات، بر پشت من سنگینى میکند. همچنان که این قهر بزرگوارانه تو کمر تاریخ را میشکند. از على خواستى که تو را شبانه دفن کند و مقبرهات را از چشم همگان مخفى بدارد.
میخواستى به دشمنانت بگویى دود این آتش ظلمى که شما برافروختهاید نه فقط به چشم شما که به چشم تاریخ میرود و انسانیت، تا روز حشر از مزار دُردانه خدا، محروم میماند. چه سند مظلومیت جاودانهاى! و چه انتقام کریمانهاى!
دل من به راستى خنک شد وقتى که صبح، دشمنان تو با چهل قبر مشابه در بقیع مواجه شدند و نتوانستند بفهمند که مدفن دختر پیامبر کجاست.
من شاهد بودم که در زمان حیاتت آمدند براى دغلکارى و نیرنگبازى اما تو مجال ندادى و آنها باقى مکر و سیاست را گذاشته بودند براى بعد از وفات و تو آن نقشه را هم نقش بر آب کردى.
اما همیشه خشک و تر با هم میسوزند، مؤمنان و مریدان آینده تو نیز اشک حسرت خواهند ریخت، گم کرده خواهند داشت و در فراق مزار تو خواهند گداخت.
چهل قبر مشابه! چهل قبر همسان! و انسانها بعضى واله و سرگشته، برخى متعجب و حیران، عدهاى مغبون و شکست خورده، گروهى از خشم و غضب، کف به لب آورده و معدودى از خواب پریده و هشیار شده…
/////////////
دوستش داشتم، ناخودآگاه دوستش داشتم، بیآنکه بدانم برای چه.
هربار از کنارش رد میشدم، قلبم توی سینه به درد میآمد. نبضم تندتر میزد. نمیدانستم چرا؟ نمیدانستم چه چیز میان من و اوست؛ تنها میدانستم اشتیاقی غریب مرا به سمت او میکشاند، اشتیاقی گنگ که از سرچشمه آن هیچ نمیدانستم.
میان کوچه بود، تکیه به یکی از دیوارهای قدیمی محل. با آن سادگی، عجیبمیان همنوعان آهنیاش دوام آورده بود. بعضیها انگار با اکراه از کنارش رد میشدند، چپ چپ نگاهش میکردند؛ من اما بیتاب برای یک لحظه گذر از مقابلش بودم، بیتاب سادگی غریبانهاش، غریبانه … غریبانه … چقدر این صفت برازنده او بود.
چقدر این غربت، در آن نمای چوبی آشنا بود؛ آشنای غریب. انگار آن دورها، خاطرهای، حادثهای … نمیدانم یک چیزی با او در ارتباط بود. چیزی که بیشتر از همه، تداعی غربتش عذابم میداد، چیزی که با ورود به آن کوچه و نزدیک به او، سایه محوش را روی ذهنم میانداخت.
با من بود، جدا نبود از من. آن شب توی صفحه تلویزیون بود که دیدمش، میان شعلههایی که دورش را گرفته بودند، خودش بود و غریبتر از خودش. خودش بود و آشناتر از آن که بود.
شعلهها زبانه میکشیدند، میسوخت و همچنان ایستاده بود، همهجا پر از شکوفههای یاس بود، پر از شکوفههای خونی یاس. سواران سرخ پوش، شمشیر به دست، یاسها را لگدمال میکردند. نمیخواست بگذارد یاسها بیشتر از این لگدمال شوند. نمیخواست حتی دستی به گوشه آن چادر برسد.
داشت میسوخت؛ غریبانه داشت میسوخت، غریبانه … غریبانه … بلند شدم. پا به کوچه گذاشتم. نمیدانستم چه میکنم؛ فقط میدانستم که باید بروم. از خیابانها انگار فقط آنرا که به او منتهی میشد میشناختم. تنها تصویر ذهنم او بود و آن یکی که خودش بود و نبود، آن یکی که میان شعلهها … از خیابانها گذشتم؛ از آدمها، ماشینها، ساختمانها … و از آن کوچه، … نبود.
میان کوچه تکیه به دیوار قدیمی نبود. هرجا که دیدم نبود. با آن سکوت همیشگیاش نبود. با آن سادگی غریبانهاش نبود، تنها سرو صدای بلدزری میآمد که پشت دیوار قدیمی همه چیز را آوار میکرد داشت ویرانم میکرد. نیشخند درهای آهنی که شقیقههایم را به درد آورده بود؛ ویرانم کرده بود.
/////////////
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را…نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم…
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
***
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است
***
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است…
/////////////
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب در محضر شما، دلی پر از غم و اندوه دارم؛ غمی که نه تنها دل ما، که دل تاریخ را هم به لرزه درآورده است. امشب سخن از بانویی است که سراسر نور و فضیلت بود؛ بانویی که ستون استقامت عرش الهی شد، بانویی که نامش با پاکی، شجاعت و ایثار عجین است: حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
فاطمه جان، تو نخستین ستارهای بودی که در آسمان نبوت تابید، و نور هدایتت همچنان راه گمشدگان را روشن میکند. تو در اوج مظلومیت و غربت ایستادی، وقتی که تازیانه نادانی و ظلم، تن پاکت را نشانه گرفت. تو ایستادی تا اسلام زنده بماند، تا حق بر باطل غالب شود، و تا امت پیامبر، در تاریکی تاریخ گم نشود.
آن شب، وقتی در خانه ات بسته شد، وقتی پهلوی شکسته و قلب غمگینت زیر بار ظلم خم شد، تو تنها بودی، اما همزمان تمام حقیقت و عدل الهی در تو حضور داشت. علی، حسن و حسین، زینب و امکلثوم، و همه دلهای عاشق، شاهد مظلومیتت بودند. و ما، امروز، در سکوت و اندوه، در مقابل این شجاعت و ایثار تو، سر تعظیم فرود میآوریم.
بانوی نور، تو در همان خانه کوچک، بزرگترین درسهای انسانیت را به ما آموختی: صبر، ایثار، وفاداری و پایمردی در مسیر حق. تو به ما نشان دادی که حتی در غربت و تنهایی، میتوان ستون حقیقت بود و چراغ هدایت را روشن نگاه داشت.
ای امروز، ما آمدهایم تا نامت را زنده نگاه داریم؛ تا با یاد تو، دلهایمان را از تاریکی و غفلت بزداییم؛ تا با اشک و دلتنگی، راهت را پاس بداریم. فاطمه جان، ما هنوز به تو نیازمندیم، هنوز دستهای تو را میطلبیم تا راه را گم نکنیم و در ظلمت تاریخ، چراغ هدایت را خاموش نگذاریم.
و بدانیم، هر قطره اشکی که بر یاد تو ریخته میشود، نه تنها غم ماست، که چراغیست برای روشنایی مسیر حق، و عهدیست برای ادامه راه تو و رسول خدا صلی الله علیه وآله.
یا فاطمه زهرا، مادر پاکی و مهربانی، امروز ما در محضر تو زانو زدهایم و با دلهای سوگوار، نامت را گرامی میداریم.
