فروش دختران در زمان قاجار: ناظم الاسلام کرمانی در صفحات ۲۰۹ و ۲۰۸ در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه چنین میگوید: حکایت قوچان را مگر نشنیده اید که پارسال زراعت به عمل نیامد و می بایست هر یک نفر مسلمان قوچانی سه “ری” گندم مالیات بدهد. چون نداشتند و کسی به داد آنها نرسید…. در ادامه این مطلب با ماجرای فروش دختران در زمان قاجار همراه خواهید بود.
فروش دختران در زمان قاجار
از آنجایی که وضع اقتصادی عامه مردم ایران در دوره قاجاریه بسیار بد بود و شاهزادگان،والیان و حکام چنان زندگی را بر مردم تنگ کرده بودند که هر خانواده اصطلاحا در پی کم کردن نان خورهایش بود…
طبق معمول همواره قدرتمندان نیز زنباره و هوس ران بودند، بنابراین بهترین کالا برای باز پرداخت بدهی مالیاتی مردم در نزد آنان همین زن و دخترهای مردم بود! و چون گرسنگی و مالیات بر خانواده ها فشار می آورد، از دختران خود برای رها شدن از آن تنگناها مایه می گذاشتند!
ناظم الاسلام کرمانی در صفحات ۲۰۹ و ۲۰۸ در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه چنین میگوید: حکایت قوچان را مگر نشنیده اید که پارسال زراعت به عمل نیامد و می بایست هر یک نفر مسلمان قوچانی سه “ری” گندم مالیات بدهد. چون نداشتند و کسی به داد آنها نرسید….
حاکم آنجا سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم، مالیات گرفته و هر دختری را به ازای دوازده من گندم (۳۶ کیلو) محسوب و به ترکمانان فروخت! گویند بعضی از دختربچه ها را در حالت خواب از مادرهایشان جدا می کردند! زیرا که بیچاره ها راضی به تفرقه نبودند.
ماجرای کامل دختران قوچان
واقعهٔ دختران قوچان اشاره به ماجرای فروش دختران قوچان به عنوان مالیات به ترکمانها و ارمنیهای عشقآباد در زمان قاجار در بهار و پائیز ۱۳۲۳ هجری قمری (مصادف با ۱۹۰۵ میلادی) در عصر حکومت غلامرضاخان اینانلو و پسرش امیرحسین خان در خراسان اشاره دارد. در بحبوحهٔ انقلاب مشروطه و شکلگیری مجلس، این ماجرا در فضای عمومی ایران جنجالانگیز شد. افسانه نجمآبادی در کتاب حکایت دختران قوچان به بررسی این واقعهٔ تاریخی پرداخته است.
- علیاکبر دهخدا در آن زمان تصنیف دختران قوچان را در این زمینه با ترجیع «ای خدا کسی فکر ما نیست» در ستون چرند و پرند منتشر کرد.
- حمیدرضا شاهآبادی در داستان لالایی برای دختر مرده به این ماجرا اشاره کرده است.
- نمایش «مجلس بلبشو جور کردن» نوشته و کار فرشید قلیپور، روایتی از همین تراژدی است.
احمد کسروی در این باره مینویسد:
ایرانیان عشقآباد، تلگرافی به مجلس فرستاده بودند بدینسان: «ما به چشم خود دیدیم که اطفالِ قوچانیها را در عشقآباد مثل گوسفند و سایر حیوانات به ترکمانان میفروختند و کسی نبود دادرسی نماید…»
در نشست ششم اسفند (۱۳ محرم) میرزا محمود کتابفروش آگاهیهای گشادهتری در آن باره داده چنین گفت که داستان دو تاست: یکی آن که در سال گذشته در خراسان ملخخواری شده و کشتها بار نداده بود. مردم به شاه نامه نوشته و دادخواهی کردند و شاه گفت کسی برای بازرسی فرستاده شود.
ولی عینالدّوله گوش نداد و آصفالدّوله [حکمران خراسان] و کارکنان او فشار آورده مالیات خواستند و مردم ناگزیر شده دختران خود را فروختند که ترکمانها خریدند. دیگر آن که سالار مُفخّم بجنوردی از سوی دولت برای جلوگیری از تاخت و تاراج ترکمانها میبود و سالانه پولی از آن باره میگرفتی، ولی آصف الدّوله آن پول را بُرید و او نیز ترکمانان را برانگیخت که به خاک قوچان ریختند و پس از کشتار و تاراج شصت تن از زنان و دختران را دستگیر کرده با خود بردند و در عشقآباد فروختند.